مهشیدمهشید، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

وروجکِ مامان

شله زرد نذری برای مهشیدم

این شله زردای نذری 28 صفره که نذر کرده بودم به دنیا بیایی هر سال این موقع درست کنم، خونه مادر جون درست کردیم، فقط شیطونی کردی این شله زرداهم تقدیم به نی نی های نی نی وبلاگ اینجاهم داشتی شله زرد هم میزدی عزیزدلم ...
30 آذر 1393

شب یلدا

  شب یلدا چه خوبه شب یلدا شبی بلند و زیبا به جای حرف دنیا کنیم یاد خدا را      **** انار دونه دونه هر کس باید بدونه از آدما تو دنیا فقط خوبی می مونه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـ مهشیدم اولین شب یلدات مبارک ***************************** دخترم امضای خدا پای تمام آرزوهایت از طرف بابا و مامان ...
30 آذر 1393

مهشید

                            مامانی اینجا دورو برتو کلا بالشت گذاشته بودم که نیفتی هنوز کامل نمیتونی بشینی گلم اینجا داشتی به پدر جون که باهات حرف میزد میخندیدی ...
23 آذر 1393

شیرین کاری های مهشید

دخترک نازم امروز که از روزای آخر پاییز هم هست مادرجون دوتا پیاله چینی داده بود دستت همچین به هم میکوبیدی که کم بود بشکنن البته دوست داشتیم که بشکنیشون پاهاتم خیلی کاربرد داره تو شیطونیات،پیاله هارو با پات میزدی به هم ما مرده بودیم از خنده وقتی هم عصبی میشی و دقت میکنی به چیزی، لباتو جمع میکنی دستاتم میکوبی رو پاهات تا داستانهای بعدی از وروجکم خدانگهدار                                ...
23 آذر 1393

آلبوم شمال مهشید

                    دخترکم شمال بودیم بابایی ازما عکس گرفته،اینم دومین مسافرتت توی این 5 ماه بود الان که این پست رو گذاشتم بغل بابا جون داشتی بازی میکردی ...
23 آذر 1393